۲ آذر ۱۳۸۶

اسلام و دموکراسی

نوشته: اسفنديار خدايي ۲۷/۷/۸۶
الف) از جنبه عقلي و فلسفي: اگر اسلام ريشه در وحي الهي دارد كه بر پيامبر اسلام(ص)نازل شده است، دموكراسي ريشه در ريشه در عقل و تجربه بشر دارد كه همان پيامبر دروني انسان است. در واقع اسلام و دموكراسي يا بعبارت ديگر اسلاميت و جمهوريت هر دو از يك منبع مي آيند و با هم تضادي ندارند. اسلام از طريق پيامبر بيروني «پيامبر اسلام» و دموكراسي از طريق پيامبر دروني «عقل» و محصول تجربه تفكر و آزمايش و خطا است. دموكراسي يك سرمايه جهاني است كه متعلق به ملت يا مكتب خاصي نيست.
ب) از جنبه سياسي: اگر وضعيت كشورهاي اسلامي را بررسي كنيم مي بينيم اسلامگراها در همه جاي جهان آرزومند و تشنه دموكراسي هستند و بيشترين منافع را از تحقق دموكراسي دارند. مثلا:
در مصر اگر حكومت ديكتاتوري حسني مبارك بالاختيار يا بالاجبار تسليم برگزاري انتخابات آزاد شود، اسلامگراها قطعا به حداقل حقوق مسلم خود كه همان فعاليت و تبليغ آزاد است خواهند رسيد و به احتمال زياد كرسي هاي قدرت يكي پس از ديگري توسط اسلامگراها فتح خواهد شد.
در تركيه وضعيت آشكارتر است. در سالهاي اخير هرگاه انتخابات عادلانه و جريان آزاد قدرت در تركيه حاكم شده است احزاب اسلامگرا همچون عدالت، رفاه و فضيلت قدرت را در دست گرفته است. اما هر گاه با مداخله نظاميان دموكراسي محقق نشده به نفع مخالفان دين يا لائيك هاي و به زيان اسامگراهاي تركيه بوده است.
در پاكستان اگر ژنرال مشرف تن به اصلاحات دهد و تسليم انتخابات آزاد شود
ادامه مطلب را بخوانبدادامه مطلب